Emi❤k-pop2

💎my love k-pop💎

Emi❤k-pop2

💎my love k-pop💎

Emi❤k-pop2

سلام دوستان
من امیلیا آریامنش هستم
18سالمه طرفدار کره هستم
امیدوارم از وبلاگم نهایت لذت رو ببرید
از من و بلاگم حمایت کنید
نظراتتون رو هم با من در میون بگذارید
با تشکر

بایگانی

اقای زورگو و خانم لجباز ۲ &۳

شنبه, ۱۷ مهر ۱۳۹۵، ۰۴:۰۵ ب.ظ

امیلیا:


سلام دوستان قسمتـــ دوم و سوم رمان اقای زورگو خانم لجباز رو براتون گذاشتم امیدوارم خوشتون بیاد



نظر فراموش نشه


👇👇اینم ادرس تلگرام و اینستاگرام این رمان به صورتــ کامل👇👇




http://TLGRM.ME/rooma


roman___love___





___roman___:


#ep2


دو ساعت بعد


:اخ کمرم😩...اخ شست پام😩...اخ لوزالمعده😩..


یهو یه بالشت به سمتم پرتاب شد:اگه یه بار دیگه نق بزنی از همین پنجره پرتت میکنم پایین😡


:چشم🤐


یاسی اومد و کنارم روی مبل نشستــــــ و نفسش رو با صدا بیرون داد:آخیــــــ ـــــــــــــش بالاخره تموم شد..😪


خدایی راحت شدیم چقدر تنها زندگی کردن خوبه..


رو مبل دراز کشیدم:اره خیلی خوبه ولی از الان باید مث خرکار کنیم تا پول قسط این وسایل ها رو بدیم..😯


یاسی به پاهام تکیه داد:اووووف یه طرف درس و دانشگاه یه طرف قسط اینا..


اومدم مثـــــــــــ ـــــــــــــلا دلداریش بدم ک گوشیش زنگــــــــ خورد با دیدن صفحه گوشیش چشماش برق زد😍


رفت توے اوتاق و در رو بستــــــ بالشت رو گرفتم تو بغلـــــ ــــم و فتم فال گوش ایستادم😅


اوه مای گاد طرف پسره..تو این موقعیت ی پوفک کم داشتم..


اوه اوه ببین چ با ناز حرف میزنه..😂


دیگه صدایی نیومد عه چی شد؟؟فیلم تموم شد؟تازه جای حساسش بودااا..


یهو در باز شد😦 یاسمن حق به جانب نگام کرد منی ک خم شده بودم ساف شدم و خودم رو زدم به اتوبــــــــــــان علی چپــــــ..


امیلیا:میگم🤔چیزه..اون چیز من تو اتاقت نیست احیانا؟؟


یاسمن😑:ن نیستـــــــ


جو وارد کردم:عهههه راست میگی ای بابا پس کجاست؟باش


من میرم دنبالش بگردم تو با عشقت بحرف..منم تنها..اینجا..توی نشیمن..


یهو داد زد:امـــــــــــــــــــــــــــــــی😡😤


خندیدم:باشه بابا آروووم باش..


نشستم جلو tv و یکی یکی کانال ها رو عوض کردم ای قربون تلویزیون ایران ک هیچی نداره.


در باز شد یاسی با لباسای بیرونے اومد بیـــــرون:کجا یه سلامتے؟🤔


یاسمن:با علیرضا قرار دارم یکم دیر برمیگردم🙂


:اووووو😯😯خانم خانوووم به پا داش علی نخورتت انقدر گوگولی شدی


یاسی:مرض با این حرف زدنت ۲۰سالته هااا عین بچه ۱۲ساله میمونی..


:تو ک مثل وحشی امازونی ها میمونی چی خدا به داد علیرضا برسه🙏


اصلا گم شو میخوام ریلکس کنم..


چپ چپ 😒نگام کرد و رفتــــــ🚶


درسته خیلی فحش بهم مےگیم ولی توی دل هر دومون هیچی نیستــــ


خودم یاسمن رو خیلی دوست دارم تنها دوستیه ک دارم..


خوش به حالــــــ ــــــش رفتــــ پیش عشقش..😢منم مےخواااام..


رفتم توی اتاقم فلش پر از اهنگم رو از تو کیفم بیرون اوردم و زدمش به تلویزیون و صداش رو بلــــــــند کردم🎶🎵


همون طور باهاش میخوندم رفتم سمت حمام 🚿و زیر دوش یکم اب بازی کردم اومدم بیـــــ رون..


لباسام رو پوشیدم رفتم سمتــــ یخچال الهـــــــ ــــــی قربون یخچال برم ک پرش خالیه..☹️گشنم بووود..


صدای زنگ در اومد یاسی چ زود برگشت🤔


در رو باز کردم یهو از پایین چشمم خود به دوتا کفش مردونه شیک👞 اروم اروم مث این فیلم هندیا سرم رو اوردم بالا اوه عجب شلوار ورزشی باحالی پاشه..رسیدم به لباسش هیکل مردونه خفنی داشت لباس سورمه ایش جذب تنش بود رسیدم به صورتش..


بسم الا😦😯لامصب خوشگل هم هست..


مرده:دید زدنت تموم شد؟


یهو نفهمیدم چی شد:بلهههه؟؟😶


مرده یه اخم غلیظی کرد ای خااااااک بر سرم تازه دوزاریم افتاد شال سرم نی😱 ولش کن دیگه ضایس بخوام در ببندم برم شال بپوشم:بفرمایید؟


مرده خیلی جدی :میشه اون صدای اهنگتون و کم کنید به جز شما کسای دیگه هم تو ساختمون هستن...


😮هے واے من اهنگـــــــ..:اخ ببخشید حواسم نبود چشم کمش میکنم..


اوه چه بچه حرف گوش کنی شدم..


سرش رو اروم تکون داد و رفت سمت خونش ک دقیـــــ ــــــــقا رو به روی واحد مابود..


در رو بستم و اهنگ🎶🎵 و کم کردم..اصلاا حواسم نبود خیر سرم اومدم تو اپارتمان...نچ نچ


لباس پوشیدم رفتم مغازه یه مشت کیک🍰 و بستنی🍦 گرفتم برگشتم تو خونه..


:اخیشششش سیر شدم..


یکم لای اون کتابـــــ📚 خاک خوردم رو باز کردم و خوندمشون تا برا روز بعد دانشگاه برام درد سر نشه..


..


کم کم چشمام رو باز کردم نزدیکای صبح بود🌖 از رو تخت پاشدم رفتم توی دست شویی و کلی اب پاشیدم رو صورتم..


سرم رو اوردم بالا با دیدن قیافم وحشت کردم😟😳🙈


کل ریمل و خط چشمم پخـــــــــــش شده بودن عین این فیلم ترسناکا..


دستمال برداشتم و کامل پاکشون کردم..اخ کور شدم🙈


حاضر شدم ک برم دنبال کار👜..


صبحانم رو خوردم جمع نکردم تا یاسی بلند شد بخوره..


پام رو از اپارتمان گذاشتم بیرون سریع تریپ غرور رو به خودم گرفتم..


درسته شیطونی میکنم عین بچه ها ولی فقط جلوی یاسی و کسایی ک بهشون نزدیکشم ولی جایی ک ملت باشن و خودم تنها نیم نگاه هم به کسی نمیکنم😎


ساعتـــــــ ۱۰ شده بود هم پام درد گرفته بودن هم جایے کارمند یا فروشنده نمیخواستن☹️


یه چندجا هم میخواستن ولے خیلی هیز بودن..کار نکنم سنگین تره تا بخوام کنار اون ادمای هیز باشم.😒


مثل لشکر شکست خورده برگشتم خونه ☹️ کیفم رو از رو شونم در اوردم سرم رو انداختم پایین خیلی خستم بود رفتم سمت اسانسور تا در باز شد مث فشنگ پریدم داخلش ک یهو با یکی محکم برخورد کردم هر دو پخش زمین شدیم..


چشمم رو باز کردم با دیدن صحنه رو به روم اولی




یه جیغ بنفش کشیدم بعد سریع از روی همون مرد دیشبیه بلند شدم😳


خـــــــــ ــــــاک بر سرم:اقا حالتون خوبه؟؟


یهو چنان دادی کشید ک نزدیک بود از ترس سکته کنم🙉


مرده مو خوشگله:خانم مگه کـــــــــــوری😤اخ..


چشمم خور به دستش فکر کنم صدمه دیده اخه افتادم رو دستش:دستتون ..


اومدم دستش رو بگیرم ببینم سالمه کار مسکنه یا نه یهو چنام دادی زد ک از ترس رفتم عقب:به من دستـــــــ نزن😠


یهو عصبی شد:چتههههه چرا هوار میکشی..😠


بدجور عصبانی شد جوری ک دندوناش رو به هم فشار داد..بسم الا الانه ک بیاد دونصفم کنه..


:میخواین کمکتون کنم؟


دوباره داد زد:نه خیر به من دست نزن..


خدایی دیگه داره کفرم رو درمیاره هی هیچی نمیگم بیشتر داد میزنه شیطونه میگه با جفت پا برم تو حلقش😤😒


ولی بازم تقصیر منه راه افتاد سمت پارکینگ همراهش رفتم:خب بزارید تا بیمارستان برسونمتون نمیتونید با این دست رانندگی کنید😶


برگشتم چپ چپ نگام کرد کیلید ماشینش رو داد بهم🗝


سوار ماشینش شدم اونم سوار شد رانندگیم به اون صورت خوب نیست ولی خوب تنها کاریه ک برا کمک از دستم بر میاد..🙄


رسیدیم درمانگاه دستش رو به یکی از اون دکترا نشون داد..


#اقای_زورگو_خانم_لجباز2


___roman___:


❣ @roomaan ❣


#ep3


 مثل بچه ادم😶 اروم نشسته بودم کنار صندلے همون مرده ک دکتر داشت دستش رو چک میکرد:باید کچش بگیریم بدجور در رفته..


بسم الا 🙀الان کاسه کوزه ها سر من خالے میشه


برگشت چنان بد نگام کرد ک به شخصه ترسیدم الانه با اون چشمای رنگیش بیاد درسته بخورتم☹️


خب بع من چه اون کور بود منو ندید🙄


یهو دکترو بعد از بستن دستــــ همون مرده برگشت سمتــــ من:دختر با ایشون چه نسبتی داری؟؟


یهو هل شدم افتادم رو پته مته:هیـــــچے فقطــــ همسایه ایم😨


اقای دکتر یکم فکر کرد بعد از دوساعت فکر کردن لباشو باز کرد یه چیزی بگه ک همون مرده با جفت پا پرید وسطـ :تموم شد دکتر میتونم برم کلی کار دارم..


دکتره👷:اره پسرم میتونے بری..


از دکتر خداحافظے کردم و تند تند دنبالش راه افتادم ولے نتونستم بهش برسم نامرد با ماشینش رفت منو ول کرد☹️


خیلی کفـــــــــــری شدم:بیــــــــــــ ــــــــــــشعوووووور مگه دستم بهتـــــــــ نرسه پدرتو در میارم....جلبکــــــــــ دریایے..


به خدا ایکیو جلبک ۱% مال اون ۰ هم نیستـــــ چطور تونست منو اینجا ول کنه😤


انقدر فحش دادم ک گلوم خشک شد با خط ۱۱برگشتم سمت خونه...


:اخ پاااام😫 نصف عمرم رفت به خاطر این همه راه..من نمیدونم کدوم پرفسوری تهران رو انقد بزرگ ساخته😤


کیلید انداختم رقتم داخل لباسام رو بیرون اوردم و انداختم وسط اتاق دیگه جـــــــ ـــــــون نداشتم😓


خودم رو انداختم رو تخت و تا تونستم نفس عمیق کشیدم😪


دیعنی دل میگفت بری دم در خونش با چوب بزنیش😂


از فکر خودم خندم گرفته بود وایــــــــــــــــــے فکرش کن من با اسن قد و هیکل ریزمیزم برم با چوب بزنمش😂خیلے شیک منو میگیره از وسط به دو قسمت نامساوی تقسیم میکنه..والا😂


چشمام رو بسم یکم بخوابم..


چندساعت باد"


هایـــــــــــــ ـ😤ــــــــــــش این وقت شبــــــ کیه در میزنه..ای بابااااا انقدر بدمممم میاد یکی از خوابــــــــــ نازنینم بیدارم کنه😠...


بلند شدم با اون چشمای نیمه بسه😵 رفتم طرف در در رو محکم باز کردم:بلههههه..


با همون مرده چشم👀 تو چشم👀 شدم از تعجب چشماش شده بود اندازه دوتا قابلمه ..


به خودم اومدم ای وایــــــــــــے یهو در رو محکم بستم ک صداے خیلی بدی ازش بیرون اومد..


یه پاچه شلوارم رفته بود بالا موهامم شلخته شده بودن رو صورتم لباسمم ناجور بود ابروم پرید😱


سر و وضعم رو درست کردم موهامم همین طور رفتم سمت در نمیدونم هنوزم اونجاست یا نه در رو ک باز کردم اونجا نبود..


بهتـــــ ــــــر میگیرم میخوابم خروس بی محل😒😒


رفتم سمت رخت خوابم تا سرم رو گذاشتم رو بالشتـــــــ دوباره صدای در اومد:ای درررررد ای کوووووفت😡😡اگه گذاشتین کپه مرگم رو بزارم😤


در رو باز کردم سرش داد زدم:چیه چے میخوای؟


خیلی جدی و مغرورانه گفتـــــ: گشنمه


از یه طرف هنگ کردم از طرف دیگه حسابی کفری شدم😤😤


:به من چه بفرما برو بخور اومدی منو از خواب نازم بیدار کردی گشنمه😠😤


با اون یکی دستش اشاره کرد به دست تو کچ رفتش:نمیتونم غذام رو گرم کنم باید بیای برام غذا درست کنی..


دستم رو گذاشتم یه طرف پهلوم:عههه نه بابا عمر دیگه.بچه پرو..


همون مرده خیلے ریلکس گفت:عمر دیگه ای بود خبرت میکنم..زود بیا خونم یه چیزی درست کن کشنمه.


بعد ول کرد رفت و در رو باز گذاشت..یعنی توی اون شرایط دلم میخواست سرم رو بزنم توی میله اهنی..😡عجبــــ آدم هایی پیدا میشن..


در رو بستم یهو وجدانم صداش در اومد:گناه داره بچه گشنشه بیا برو..


هی خرمگس انقدر وز نکن تو گوشم..


وجدان:خیلی خری امیلیا بیا برو یه غذای خوشمزه درست کن بخوره گناه داره دلت میاد..


نه دلم میره..الهی اون یکی دستشم خودم بفرستمش تو کچ نتونه هیچ کاری کنه..😈 


سرم رو تکون دادم از این فکرای چرت بیام بیرون ولے مگه میشد😒


با همون لباسا و یه مشت خرت پرت رفتم خونش حتی به خودم زحمت شال پوشیدن ندادم والا کی حال داره شال بپوشه..


رفتم داخل بسم الا خونش مثل بازار شام میمونه چرا انقدرررر شلوغههه حراجی لباسه؟؟


غذای ظهر ک یاسی درست کرده بود رو گذاشتم جلوش ماکارونی بود:بیا خوردی ظرفش رو میشوری مثل بچه ادم میاری میدیش به دوستم..😒


اومدم برم یهو گفت:کجا؟نمیخوری؟


:نه خودت بخورم خوابم میاد دیگه دست از سر کچله من بردار😤😩


از خونش اومدم بیرون در رو بستم رفتم سمت اتاقم..


لامصب خوابم پرید😒


رفتم یه لیوان اب بخورم یه یادداشت دیدم


"امی من با علیرضام شامت رو بخور راسی فردا امتحان داریم یادت نره"


😩😫ای خدا این انصافه؟؟ن واقعا انصافه من تنها توی خونه با اون جلبک سر کله بزنم اون وقت بهترین دوستم نامزد بازی کنه☹️😩


رفتم تو اتاق و تا ساعت ۵جزوم رو خوندم ساعتای ۱۱یاسمن اومد.. چهار ساعت دیگه باید برم دانشگاه خواااابم میاد😩


یکم خوابیدم با صدای گوشیم بیدار شدم...سریع حاظر شدم


یاسمن:پایین منتظرتما بدوو..


:باشهههه😵


کیفم رو برداشتم کفشم رو پوشیدم رفتم سمت آسانسور😲


اصلا حال نداشتم..


یکی کنارم بود ولی توجهی نکرد




م..


یهو نزدیک بود بیوفتم ک بقل دستیم گرفتم😦


سریع ازش جدا شدم:ای وای ببخ..


حرف تو دهنم ماسید همون مرده جلبکه بود..چپ چپ نگاش کردم صاف شدم اسانسور ک باز شد دویدم بیرون🏃


سوار ماشین یاسی شدم رفتیم دانشگاه..🎓


#اقای_زورگو_خانم_لجباز3




❣ roomaan@ ❣

نظرات  (۵)

قشنگه ایول
پاسخ:
😊
۲۳ مهر ۹۵ ، ۰۰:۰۸ ملیـــــــMelissaـــــــسا
خخخخخ 
یعنی داقعاااا حرف ندارییی ایوووووووووووووووول به تو تکی
خیلی باحاله کلییییییییییی خندیدم
پاسخ:
واییییییییییی مرسییی
همیشه بهم انرژی میدیییی

۲۳ مهر ۹۵ ، ۰۰:۰۹ ملیـــــــMelissaـــــــسا
عا امی این فرزام نیست؟؟؟
فرزام منظری؟؟؟
وااااای قیافش عالیهههههههههههههههه
چندین بار دیدمش البته اتفاقی
ایییی خیلی باحاله
پاسخ:
اره خودشههه
بابا ایوووول
اره خیلی باحاله
سلام خسته نباشی واقعا قشنگه
ممنون لطفا ادامه رو سریع بزارید
پاسخ:
سلام سلامت باشی
خواهش میکنم خوشحالم راضی هستی
چشم
سلام خسته نباشی واقعا قشنگه
ممنون لطفا ادامه رو سریع بزارید
پاسخ:
سلام ممنون :)

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی